کتاب Exploring the Mind of God: An Introduction to Shiʿite Legal Epistemology، نوشته هاشم بطا (Hashim Bata)، جلد پنجاهوسوم از مجموعهی معتبر Studies in Islamic Law and Society (مطالعات در حقوق و جامعه اسلامی) است که در سال ۲۰۲۳ توسط انتشارات بریل منتشر شده است. این اثر بهشیوهای تحلیلی و انتقادی، مخاطب را با مبانی معرفتشناختی اصول فقه شیعه امامیه، بهویژه پس از قرن نوزدهم، آشنا میسازد. نویسنده به بررسی دیدگاههای اصولیان متأخر درباره منابع اعتبار فقهی، نقش عقل و وحی در فرآیند استنباط، و ساختارهای نظریای میپردازد که اجتهاد شیعی را در دوران معاصر سامان میدهند. این کتاب یکی از نخستین تلاشها برای معرفی جامع معرفتشناسی فقهی در سنت اثناعشری به زبان انگلیسی است و برای دانشجویان، پژوهشگران، و علاقهمندان به فلسفه فقه و اندیشه اسلامی، منبعی غنی و نوآورانه به شمار میآید.
یادداشت زیر از فرید حاج سیدجوادی ترجمه بخشی از یکی از فصول کتاب است:
آینده اجتهاد شیعه
این مطالعه نشان میدهد که مقابله گفتمانهای حوزوی نظریه اصولی (حقوقی) و فلسفه منجر به ساخت معرفتشناسی اصولی شده است که موقعیت مرکزی را به یقین در استنباط دانش شریعت میدهد. این امر باعث میشود روحانیون اصالتگرا (ارتدوکس) رویکرد متنمحورانه در اجتهاد را ترجیح داده و مانع رویکردهای پویاتر ظنآور میشود. با این حال، رویکرد متنمحورانه نمیتواند چالشهای اندیشه مدرن (مدرنیته) را به نحو مناسب پاسخ دهد و گاهی حتی اصالتگرایی (ارتدوکسی) را وادار میسازد به حذف راهبردی استنباطات فقهی تندهند که غیرمساواتطلبانه (تبعیض آمیز) تلقی میشوند.
با توجه به این موضوع و اینکه گفتمان عقلگرایانه نظریه اصولی اصالتگرا (ارتدوکس) فضا و سابقهای برای بازسازی مداوم معرفتشناختی دارد، میتوان نتیجه گرفت که اصولیان آینده یا گفتمان آینده نظریه اصولی اصالتگرا (ارتدوکس) ممکن است به سمت پذیرش معرفتشناسیهای توجیهپذیر (یا مفروضات معرفتشناختی)، مانند عقلگرایی انتقادی یا نظریه ابطالپذیری متمایل شوند، که اهمیت یقین را کاهش میدهند و به دستنیافتنی بودن آن اذعان دارند.
بنابراین، نظریه اصولی اصالتگرا (ارتدوکس) بالقوه میتواند مبانی معرفتشناختی اساسی خود را اصلاح کند تا بتواند معرفتشناسی اصولی جدیدی را بنیان نهد که، به فقها اجازه دهد در فرآیند اجتهاد به ظن (یا اشکالی از شواهد و تفسیرهای ظنآور) متوسل شوند.
مهم است توجه شود که، همانطور که در فصل ۴ نشان داده شد، سابقه شناسایی اعتبار طیف گستردهای از ظنون (ظن مطلق) در گفتمان نظریه حقوقی پیش از شیخ انصاری وجود دارد. با این حال، اگر اصولیان آینده امتناع دستیابی به یقین را تقریر نمایند، برخلاف پیشینیان خود، باید بپذیرند که امکان دسترسی به مدرک قطعیای (دلیل قطعی) وجود ندارد که بتواند اعتبار یا کاربرد اصولی همه ادله ظنآور را مردود سازد.
بنابراین، آنها نه تنها باید اعتبار اشکال سنتی مدرک، مانند گزارشات منفرد یا اولویت تفسیری (هرمنوتیکی) معنای ظاهری را به رسمیت بشناسند، بلکه اشکال غیرسنتی دلیل را نیز شامل میشود؛ از منابع اصول عامه مانند قیاس (استدلال تمثیلی)، استحسان (ترجیح شخصی فقهی)، استصلاح (مصلحت اجتماعی)؛ تا کشفیات در حوزههای علوم طبیعی و اجتماعی؛ تا روشهای هرمنوتیکی جایگزین تفسیر اصلاحطلبانه متون.
شناسایی نظری اعتبار طیف گستردهای از ظنون، بدون امکان حذف هر نوع آن، میتواند در عمل به عنوان تلاشی بسیار دشوار در فرآیند اجتهاد تجلی یابد. این به این دلیل است که برای کسب درک (یا استنباط) دقیق شریعت، یک فقیه نه تنها باید در رشتههای سنتی حوزوی مانند الهیات، منطق، زبان عربی، دستور زبان عربی و غیره تخصص داشته باشد؛ بلکه باید در رشتههایی که خارج از برنامه درسی حوزوی تدریس میشوند تخصص یابد یا حداقل آگاهیای از آنها داشته باشد.
از آنجا که برای فقیه توفیق در به نتیجه رساندن این تواناییها اگر ممتنع نباشد بسیار دشوار است، میتوان تصور کرد که اتخاذ معرفتشناسیای که مرکزیت یقین را سرنگون میکند، ممکن است فقهای سنتی (ارتدوکس) را وادار نماید حاکمیت فکری خود را با طیفی از متخصصان از زمینههای مختلف دانش، از جمله متخصصانی که در علوم طبیعی و اجتماعی تخصص دارند، تقسیم نمایند.
باز هم، سابقه اذعان فقهای سنتی (ارتدوکس) به تقسیم حاکمیت فکری خود با سایر متخصصان کاملاً جدید نیست. پس از درگذشت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی (د. ۱۹۶۱)، مرجع تقلید برجسته، سازمانی ایرانی (حسینیه ارشاد) سلسله سخنرانیهایی برگزار کرد که در آن روحانیون ارشد ایرانی مقالاتی درباره انتخاب و عملکرد آیات عظام یا مراجع تقلید ارائه دادند.
در میان مقالات ارائه شده، شاید دو مقاله مرتبط با این مطالعه متعلق به محمود طالقانی (د. ۱۹۷۹) و مرتضی مطهری بود که هر دو، در کنار [امام] خمینی، نقشی تأثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران داشتند. طالقانی اظهار داشت که فرآیند استنباط دانش شریعت (یا اجتهاد) نباید متمرکز یا وابسته به یک فرد باشد، زیرا بسیار دشوار فقیهی منفرد به عنوان «داناترین» (اعلم) در همه ابعاد شریعت، آنگونه که [شیخ] انصاری مطرح ساخته، پذیرفته شود. او از موضع خود با اشاره به نشانههای متعدد متنی از [آموزههای] قرآن و سنت دفاع میکند که بر نامطلوب بودن تمرکز افراطی تأکید دارند. از سوی دیگر استدلال میکند که عدم تمرکز میتواند برای مسلمانان نامناسب باشد، زیرا میتواند سبب پراکندگی آنها و رواج عدم تفاهم و تعامل میان عالمان دینی شود. از این رو تلاش میکند مشکل بین تمرکز و عدم تمرکز را با پیشنهاد ایجاد یک جمع مشورتی برای آینده اجتهاد حل کند. این شورا ممکن است مسئولیت ایجاد نهادی را بر عهده داشته باشد که فقیهان مختلف را گردهم آورد تا درباره چالشهای نوآمد که مسلمانان را تحت تأثیر قرار میدهد، مباحثه کرده و با صدور جمعی فتاوای دینی پاسخ دهند.
مطهری نیز به مفهوم اجتهاد مشورتی اشاره کرده و پس از برشمردن محدودیتهای انسانی متعدد، بر نامحتمل بودن، اگر گفته نشود امتناع، وجود یک فقیه منفرد با توانمندی تخصصی در چندین زمینه مختلف دانش، تأکید میکند. او پیشنهاد میکند که برای پاسخگویی فقهای منفرد به چالشهای نوآمد، باید تخصصهایی در زمینههای مختلف دانش و مسائل روز کسب کنند و عوام تنها لازم است در زمینههای تخصصی از آنها پیروی کنند. به عبارت دیگر، او پیشنهاد میکند که آینده اجتهاد متکی به فقیهان منفرد نیست، بلکه متکی به ایجاد سازمانها و نهادهای معتبری است که برای فقیهان منفرد مجالی برای تخصص مهیا سازد.
خارج از بافتار ایران، سابقه تقسیم حاکمیت فکری [فقها] در سخنرانیها و نوشتههای محمد باقر صدر نیز ارائه شده است که مفهوم اجتهاد مشورتی را پیگیری کرده است. برای نمونه، طالب عزیز در کتاب «داناترین شیعیان» توضیح میدهد که مخالفت اصلی [شهید] صدر با اصالتگرایی (ارتدوکسی) فقهی شیعه در آن بود که باوجود سابقه هزارساله فاقد بنیانهای نهادی کافی است.
عزیز برخی از گفتارهای [شهید] صدر را چنین تبیین می کند:
مراجع [فقها] سنتاً بر اساس سبکهای فردی خود سیاستها و تصمیمات خود را اتخاذ کرده و اجرا میکردند، و متکی بر دایره داخلی همکاران نزدیک و اعضای خانواده بودند که اطلاعات را جمعآوری، مواضع سیاسی را صادر و معمولاً تصمیمات مهم را اتخاذ میکردند. بنابراین، الگوی اساسی برای فرآیند تصمیمگیری و محتوای این تصمیمات وجود نداشته.
به گفته صدر ناسازگاریهای ناشی از این روند، موجب سردرگمی اجتماعی شده و رابطه میان مرجعیت [یا ساختارهای اقتدار شیعه] و مردم را تضعیف کرده است. علاوه بر این، عالمان آموزشدیدهای که بتوانند در جابجایی از یک مرجعیت به مرجعیت دیگر در «جایگاه» خود باقی بمانند، بسیار اندک اند یا تقریباً وجود ندارند.
هر مرجع، هیئت همراه خود را دارد؛ یعنی نمایندگان و مشاوران دستچین شده خود، و برخی از آنها از بستگان نزدیک اند. به عبارت دیگر، هر مرجع از «نقطه صفر» شروع میکند تا روند کارهای خود را هدایت کند. بنابراین، هر مرجع در ظرفیت رهبری، توانایی مدیریت بحران و تجربه در امور سیاسی با سایرین تفاوت دارد.
برای افزایش قدرت مرجعیت در جامعه و بالا بردن اثربخشی آن، صدر میخواست آنچه را که او «مرجعیت فردگرایانه» مینامید به «مرجعیت نهادی» تبدیل کند. به گفته صدر، مراجع باید بر یک نهاد سازمانیافته و دقیقاً تعریف شده ریاست کنند. تنها از طریق تحول مرجعیت به یک نهاد پیچیده است که میتواند رویدادها را تحت تأثیر قرار داده و مردم را به طور مؤثر هدایت کند.
مدل صدر از اجتهاد مشورتی، احتمالاً مدلی است که مناسبترین پاسخ را به چالشهای نوآمد ارائه میدهد. زیرا پیشنهاد میکند که برای استنباط دقیق شریعت، فقهای سنتی باید از [نظرات] متخصصان موضوعی (یا متخصصان از سایر حوزههای دانش) آگاه باشند.
طبق گفته عزیز، صدر منتظر بود به مقام مرجع تقلید مطلق برسد تا بتواند ساختار نهادی مرجعیت دینی را برپا کند، زیرا در آن زمان قدرت مالی و دینی لازم برای انجام تغییرات مورد نظر را داشت. با این حال، به دلیل مرگ [شهادت] زودهنگام، هرگز فرصت رسیدن به مقام مرجع تقلید اعلی را پیدا نکرد و در نتیجه نظریه اجتهاد مشورتی او هرگز محقق نشد. در موقعیت فعلی، میتوانیم فرض کنیم معرفتشناسی نوآورانه صدر و پذیرش نظری شواهدی که احتمال شرعی را پدید میآورند، او را به طراحی مدل مشورتی اجتهاد سوق داده بود.
با این حال، یک قرائت بدبینانه از گفتمان اصولی نشان میدهد که روحانیون اصالتگرا (ارتدوکس) به طور کلی از بازنگری مفروضات معرفتشناختی خود درباره ماهیت وجودی یقین رویگرداناند، زیرا آگاهاند که چنین امری میتواند پیامدهای منفی برای ساختارهای اقتدار فعلی داشته باشد.
آنها توجه دارند که با پذیرش معرفتشناسیای که مرکزیت یقین را کاهش میدهد و در عوض پیشنهاد میکند که دانش (یا دانش شریعت) میتواند از طریق گمان به دست آید، به طور طبیعی مستلزم به اشتراکگذاری سلطه فکری آنها با دانشمندان و متخصصانی از سایر حوزههای غیرحوزوی خواهد بود. این امر بر موقعیت برتر روحانیون سنتی (ارتدوکس) در جامعه شیعه در سطح جهانی و وضعیت کلی آنها به عنوان نمایندگان منحصر به فرد امام غائب تأثیر میگذارد.
در مقابل، یک قرائت همدلانهتر از گفتمان اصولی ممکن است احتمال دهد، فقهای سنتی (از جمله [شیخ]انصاری، معاصران و جانشینان او) معرفتشناسی اصولی خود را با هدف اصلی تحکیم موقعیت در حلقههای فکری شیعه در برابر رقبای اخباری بنا نهادند. بر این اساس، نگرانی عاجل آنها هرگز مواجهه با چالشهای نوآمد یا رویکرد به شریعت به شیوهای سازگار با ارزشها و نهادهای مدرن – اگرچه عمدتاً غربی – نبوده است.
در واقع، میتوان گفت که به دلیل دههها درگیری سیاسی-اجتماعی در کشورهایی با اکثریت شیعه در خاورمیانه، عالمان سنتی شیعه عموماً دیدگاهی ضدغربی دارند و نسبت به رواج نوآوریهای فلسفی و فکری که یافته دانشمندان غربی است، بدبیناند. به همین دلیل، آثار غربی در زمینههای معرفتشناسی و علوم طبیعی و اجتماعی، و نیز مسائل متعددی که مسلمانان شیعه خارج از خاورمیانه را تحت تأثیر قرار میدهد، به سادگی در اختیار دانشمندان و دانشجویان برای یادگیری یا نقد در چارچوبهای سنتی حوزهها قرار نمیگیرد.
میتوان احتمال داد که با بهبود روابط میان کشورهایی با اکثریت شیعه و کشورهای غربی، عالمان سنتی دسترسی بیشتری به میراث فکری غرب پیدا کنند. دسترسی به مجموعه گستردهتری از ایدههای فلسفی میتواند در واقع اصولیون عقلگرا را وادار به بازنگری مفروضات معرفتشناختی کنونی خود به نفع مفروضاتی نماید که قابل دفاعتر یا توجیهپذیرتر اند.
اساساً میتوان نتیجه گرفت که برای تداوم سلطه اصالتگرایی بر حلقههای فکری شیعه، و برای اینکه روحانیون سنتی [اصالتگرا] همچنان نائبان مقتدر امام غائب باشند، لازم است آراء آنها در ارتباط با طیف گستردهای از نظرات اصلاحطلبانه – هرچند غیرسنتی – باشد که با پیشرفت فناوری به راحتی در دسترس اند.
به جای حمایت از معرفتشناسی اصولی که روحانیون ارتدوکس را به سمت رویکردی تحتاللفظی سوق میدهد و به دلیل ایجاد گرایشهای بنیادگرایانه مورد انتقاد است، گفتمان عقلگرای نظریه اصولی فضایی برای بازآفرینی دارد تا معرفتشناسی اصولی جایگزین و قابل توجیهی را برگزیند و به اصالتگرایی اجازه دهد به شیوهای پویا به شناخت شریعت نزدیک شود و آن را مجهز به ارائه راهحلهای مناسب برای چالشهای نوپیدا سازد.